گزیده ای از کتاب:
خوسه پالاسیوس، پر سابقه ترین خدمتکار ژنرال، ارباب خود را برهنه و با چشمان باز، غوطه ور در آب زلال وان حمام یافت و تصور کرد که غرق شده است. اطلاع داشت این کار، یکی از روشهای متعددی است که ژنرال با توسل به آنها به افکار خود تمرکز می دهد، ولی حالت خلسه مانند غوطه وری ژنرال به گونه ای بود که گویی دیگر در این عالم نیست. خدمتکار جرأت نزدیک شدن نداشت، ولی به او فرمان داده بودند ارباب را پیش از ساعت پنج بامداد بیدار کند تا زودتر عازم شود. ناگزیر آهسته چشمان آبی روشن، موهای مجعد خرمایی و ظاهر موقر خدمتکار را دید که هر روز به او می پیوست و برایش فنجانی از گیاهان شفابخش خشخاش و صمغ عربی دم کرده می آورد. ژنرال دستگیره های وان را گرفت. دستهایش به اندازه کافی توان نداشت، ولی با سرعتی همچون دلفین که از آن اندام نحیف بعید به نظر می رسید، از درون آب شفابخش برخاست و گفت:
ـ برویم! باید هر چه زودتر عزیمت کنیم. اینجا کسی ما را نمی خواهد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.