گزیده ای از کتاب:
در عین حال، سایر افراد خانواده معتقد بودند که آن زن باید هیولایی را که در وجود من پرورش یافته، از بین ببرد. خاله هایم او را زنی پایین تر از خودشان طبقه بندی، بر علیه او به پائولینا شکایت و نجابت اش را زیر سوال بردند. در مقابل، ویلیامز که از نظر من آگاه ترین فرد در مورد مسایل اجتماعی و طبقه بندی های آن بود، آن خانم معلم را دوست داشت. ماتیلده، شش روز در هفته، بدون وقفه، هر روز ساعت هفت صبح به خانه می آمد و من در لباس سفید آهار زده، ناخن های کوتاه و موهای بافته و شانه زده منتظر ورود او بودم.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.