گزیده ای از کتاب:
اما ماجرای واقعی مارگاریتو دو آرته شش ماه قبل از ورودش به رم آغاز شد و آن، وقتی بود که مجبور به تغییر مکان گورستان روستای محل اقامتش، برای احداث یک سد شده بودند و او نیز، همانند دیگر ساکنان منطقه، استخوان مرده هایش را یرای دفن کردن در قبرستان جدید، از زیر خاک بیرون آورده بود. زنش تماماً خاک شده بود، ولی در گور نزدیک به آن، جسد دخترش، بعد از گدشت یازده سال، هنوز سالم مانده بود. وقتی در آن نقطه، در تابوت را باز کرده بودند، بوی گل های سرخ جدید ای که همراه جسد در تابوت نهاده شده بود، به مشام می رسید؛ ولی مسأله حیرت آورتر این بود که جنازه، وزن چندانی نداشت!
صدها نفر از مردم کنجکاو و علاقه مند، برای دیدن این معجزه به روستا هجوم آورده بودند. متلاشی نشدن جسد، دلیلی روشن بر قدیس بودن آن بود و اسقف کاتولیک نظر داده بود که یک چنین آیتی باید تحت نظارت واتیکان مجدداً به خاک سپرده شود.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.