گزیده ای از کتاب:
دوشیزه اسلید با صدایی لرزان افزود: این دختر، اگنس فیشر، یکی از شاگردانم است.
مرداک عکس را کنار میز گذاشت.
– مطمئنید؟
– بله، البته او آن قدر بزک کرده که به سختی قابل شناسایی ست. اما من تردید ندارم.
– آیا او می داند که شما این عکس را پیدا کرده اید؟
– بله. بلافاصله صدایش کردم و از او توضیح خواستم. اما او هیچ پاسخ درستی به من نداد. این که می گویم هیچ پاسخ درستی به من نداد، منظورم این است که اصلا توان حرف زدن نداشت… حتی یک کلمه.
این بار او به چشمان مرداک نگریست:
این را هم باید اضافه کنم که آن چه که در عکس آمده کاملا ًمغایر با شخصیت آن دختر است. او معمولاً دختری ساکت و منزوی ست و از این می ترسم که در خانه اش به درستی به تربیت او توجهی نشده باشد. نمی توانم به شما بگویم که چه قدر عصبی و نگرانم.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.