گزیده ای از کتاب:
آنخلا ویکاریو، زیباتر از چهار خواهر و برادرش بود. مادرم اعتقاد داشت که او همانند یکی از ملکه های بزرگ تاریخ جهان، با پیچیده شدن بنند ناف به دور گردن، به دنیا آمده است. هرچند به زعم او، آنخلا ملکه بود، ولی در طول زندگی، فقر معنوی و سرگردانی را تجربه کرد و میزان تاثیرگذاری این ویژگیهای شوم، سال به سال بیشتر می شد. من تقریبا هر سال او را در تعطیلات سال نو می دیدم و احساس می کردم تکیده تر و رنجورتر می شود. عصرها پشت پنجره اتاق می نشست و گلهای پارچه ای درست می کرد. در آن حال، همراه با دختران همسایه والس مشهور دختران ترشیده را می خواند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.